در ميان انبوه اخبار مرگ و خودکشى و اعدام مواردى توجه ويژه اى را جلب ميکند. بويژه قالبى که به خبر ميدهند بشدت آزار دهنده و بيانگر تخصص ژورناليسم بازارى و قلم به مزد دنياى امروز است. تيتر خبر اينست: "قتل عام خانوادگى اين بار در اروميه"! اين بار؟ اين تاکيد اعترافى ضمنى به سير رو به رشد خودکشيهاى دسته جمعى و "انتخاب" رها شدن از دست وضعيتى است که براى طبقه کارگر و مردم محروم آن جامعه فراهم آورده اند.
و اما خود خبر چنين ميگويد:
"مرد جنايتكار پس از قتل همسر و دو فرزند خوانده اش خودكشى كرد . هفته گذشته اهالى خيابانى در اروميه با شنيدن صداى شليك چند گلوله موضوع را به پليس اطلاع دادند . بنابر اين گزارش، بى درنگ گروهي از كارآگاهان پليس آگاهى همراه بازپرس كشيك قتل اروميه در محل حادثه حاضر شدند و پس از ورود به خانه مورد نظر با جسد اعضاى يك خانواده كه با شليك گلوله به قتل رسيده بودند رو به رو شدند . عامل جنايت با اسلحه كمرى زن جوان و دختر و پسرخوانده 5 و 3 ساله اش را به قتل رسانده بود . در ادامه اسلحه اى كه قاتل از آن استفاده كرده بود در محل جنايت كشف شد . در حالى كه ورود فردى ناشناس به داخل خانه دور از ذهن بود پيدا شدن يك نوار كاست در محل جنايت معماى اين ماجرا را فاش كرد . پدر خانواده در اين نوار ادعا كرده، به خاطر فقر مالى همسر و دو فرزند خوانده اش را به قتل رسانده و سپس خودكشى كرده بود . در ادامه تحقيقات مشخص شد مرد جنايتكار چندى قبل يك دختر و پسر را از بهزيستى به فرزند خواندگى قبول كرده و به خانه اش آورده بود. هم اكنون تحقيقات در اين ارتباط از سوى بازپرس پرونده ادامه دارد."
اين "مرد جنايتکار" کسى است که دو کودک را به خانه اش مى آورد تا بزرگ کند. او نه تنها "جنايتکار" نبوده بلکه تلاش کرده دو انسان را از دنياى جنايت و تجاوز برهاند و به فرزندى قبول کند. دراين خبر و معيارهاى اين جامعه کسى دنبال اين نيست که چرا و چگونه کسى حاضر ميشود همسرش و دو فرزندش و خودش را بکشد تا از مرگ تدريجى دسته جمعى در چرخ دنده فقر "نجات" يابد؟ کسى منشا و انگيزه خودکشى دسته جمعى کارگران و محرومان را دنبال نميکند! کسى نميپرسد چرا فقر در جامعه بحدى است که جز خودکشى راهى براى تعدادى باقى نگذارد؟ کسى دنبال کشف "معماى اين ماجرا" نيست! اصلا چرا فقر وجود دارد؟ دليل اين همه ثروت در مقابل درياى فقر چيست؟ منشا آن کجاست؟ چرا دولت و قانون و فرهنگ و اخلاق و مذهب و سياست و قدرت و دادگاه و پليس و اوباش طرف پولدارها است و چرا نقش جناب کارآگاهان و پليس اينست که اداى جانى دالر دربيارند و ژورناليستها از "مرد جنايتکار" بنويسند؟ منشا اين وارونه سازى حقايق ساده کجاست؟
در دنياى واقعى نه آن مرد "جنايتکار" است و نه حقيقتى دراين اخبار وجود دارد. جنايتکار واقعى کسانى اند که بر مصدر حکومت نشسته اند. کسانى اند که بر کرسيهاى وزارت و وکالت تکيه داده اند و منافع سرمايه دارانى را پاسدارى ميکنند که کارگران و محرومان جامعه را در دو راهى مرگ تدريجى يا خودکشى فردى و جمعى قرار ميدهند. جنايتکار واقعى نظامى است که مبتنى بر فقر و فلاکت عده اى کثير و ثروت و شکمبارگى عده اى قليل است. کسانى اند که براى توليدکنندگان واقعى ثروت اجتماعى جهنمى درست کردند٬ در اردوهاى کار به بردگى شان کشاندند و هر وقت لازم ببينند در چشم بهم زدنى به خيابان و نيستى پرتابشان ميکنند. جنايتکار واقعى نظام و سيستم قانونى و ايدئولوژيک و سياسى اى است که توجيه گر اين وضعيت است و نه قربانيانى که زير فشار و گرسنگى جان خود و عزيزانشان را ميگيرند. جنايتکار واقعى نظام کثيف و منحط سرمايه دارى است که هر لحظه در خانه و کارخانه و زندان و خيابان مشغول قتل سريال است. نظامى که انسانهاى بيگناه و شريف را صرفا بدليل گرسنگى و فقر مالى به اعدام توسط خود وادار ميکند٬ حکم نامشروع بودن و ورشکستگى خود را با صداى بلند اعلام کرده است. تراژديهائى ازاين دست٬ که متاسفانه مکررا بويژه در ميان خانواده هاى کارگرى و پرتاب شده به جهنم فقر و فلاکت و گرسنگى رخ ميدهد٬ در بهترين حالت جائى در حاشيه "صفحه حوادث" روزنامه ها پيدا ميکنند. اما ترهات فلان آخوند از سر و کول مردم در راديو و تلويويزن و مدرسه و ديوارها و همه جا بالا ميرود. همه چيز اين نظام وارونه است.
کارگران با خودکشى نجات نمى يابند. بايد بجاى خودکشى دسته جمعى عليه بنيادهاى فقر و گرسنگى و اين مناسبات کثيف استثمارى برخيزند و دسته جمعى آن را نابود و بزير بکشند. اردوى فقر نميتواند خودکشى کند بايد نظام مسبب فقر را سرنگون کند. بايد عدالت واقعى و انقلابى و کارگرى را اجرا کرد. جنايتکاران واقعى را بايد بزير کشيد.*